چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن تبر به دوش بت شکن خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم و دلشکسته ایم نه ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ایم دوباره صبح ظهر نه غروب شد نیامدی
من در همه حال از حال بندگانم با خبرم
امام زمان (عج)
وقتی که تنهای تنها می شوی ،وقتی که دوستانت آنها که نیازمند یاریشان هستی ،درست در حساس ترین نقطه رهایت می کنند .وقتی که در دست همانان که پشتوانه وپشتگرمی محسوبشان می کردی ،خنجری می بینی . وقتی زیر سنگی که به استواریش سوگند می خوردی و تکیه گاهش می شمردی ،ماری خفته می بینی که در تکان حادثه از خواب جهیده است .
وقتی که امواج امتحان ،خاشاک دوستی های سطحی را می رباید ولجن متعفن خودخواهی ومنفعت طلبی را عریان میسازد،وقتی که هیچ تکیه گاهی برایت نمی ماند و هیچ دستی خالصانه به دوستی گشاده نمی گردد ،یک ملجأ وامید و پناهگاه می ماند که هیچ حادثه ای نمی تواند او را از تو بگیرد.
او حتی درمقابل بدی های تو خوبی می آورد وروی زشتی های تو پرده ی اغماض می افکند .اگر بدانی که محبت واشتیاق او به تو چقدر است ؛بند بند تنت از هم می گسلد . حتمأ دانسته ای او کیست ؟
پس چرا در انتها به او برسی، از او آغاز کن.
بیش و پیش از همه خدا را دوست بگیر ؛
دلت همیشه گرم خدا باد...